رحم ننمود به درماندگــــی و زاری من
یار سیگاری من
بست شمشیر ز رو بهــــر دل آزاری من
یار سیگاری من
***
بارها گفتمش ایدوست بیـــــا ترکش کن
گفت : رو درکش کن!
کـــرد از دود سیــــه چهره ی گلناری من
یار سیگاری من
***
گفتمش آخرازین دودلعین خواهی مرد
به زمین خواهی خورد
گفت اینقدر مباش از پی غمخواری من
یار سیگاری من
***
گفتمش سود چه بردی تو ازین دودبگو
آفرین زود بگو
گفت در شادی و غم دودکند یاری من
یار سیگاری من
***
گفتمش منطقت این است اگر مغبونی
و کمی ملعونی
گفت حرف توچوبادست پی خواری من
یار سیگاری من
***
سعی ها کردم والبته به جایی نرسید
بیش از پیش کشید
بی توجه به سخنها و فداکاری من
یار سیگاری من
***
هیچ دانیدکجا هست کنون مسکن او
مسکن ایمن او
آن که شدهمدمیش باعث بیماری من
یار سیگاری من؟
***
سکته فرمود شبی آخرو ازدنیا رفت
به سوی عقبا رفت
گرچه آسوده شدازحرف نه و آری کن
یارسیگاری من...
***
آی ای مردم معتادبه سیگار به هوش!
و سراپا همه گوش
جمله ای گفت دم مرگ به همیاری من
یار سیگاری من
***
اوچنین گفت وگزین گفت وبهین گفت ومتین
نه به شک بل به یقین
تـــــــرک گـــویید و مپـــویید ره تـــاری من
یار سیگاری من.
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 680
کل بازدیدها: 821448